ساتی
مراسم خرچنگ
سنّت خاکسپاری
تائیپوسام
آیینی عجیب برای درمان
همان طور که دیدید و شاید هم ندیدید و شنیدید! در بازی ایران و کره جنوبی، بانوان کره ای با خیال راحت در استادیوم آزادی حضور داشته و تیم مورد علاقه ی خودشان را تشویق می کردند.
سوال اساسی اول: چرا بانوان کره ای حق دارند بیایند استادیوم و فوتبال را از نزدیک ببینند؟!
پاسخ احتمالی اول: چون بانوان کره ای به زبان فارسی تسلط ندارند و اگر یک وقت داور بد قضاوت کرد یا تماشاگران هوس کردند از خجالت بازیکنان و مربی تیم حریف در بیایند و از خانواده داور یا بازیکنان تیم حریف یادی کردند(!) آنها متوجه نمی شوند!
پاسخ احتمالی دوم: کره ای ها کلاً زنان و مردانشان شبیه هم هستند و در نتیجه فرقی نمی کند که طرف خانم باشد یا آقا! ... البته شاید همین شباهتشان باعث شده کسی متوجه نشود اینها خانوم هستند و آنها بتوانند وارد استادیوم شوند!
پاسخ احتمالی سوم: اینها خارجی هستند! نمی فهمند! باور کنید دم در استادیوم 20 دقیقه داشتیم برایشان توضیح می دادیم که ورود خانم ها به ورزشگاه ممنوع می باشد، اما متوجه نمی شدند! و آخرش هم آمدند تو! در میان نیروهایمان خانم نداشتیم که بتوانیم این بانوان کره ای را گرفته و نگذاریم بروند داخل! نکند توقع داشتید ما خودمان ... ای بابا!
پاسخ احتمالی چهارم: اتفاقاً به آنها گفته شد نمی توانند وارد ورزشگاه شوند اما آنها گفتند: "ما که جومونگ و یانگوم می دیم بهتون، بذاریم بریم؟!" و ما هم ترسیدیم دیگر به ما فیلم و سریال کره ای ندهند و اجازه دادیم بروند داخل!
پاسخ احتمالی پنجم: چون آنها مهمان هستند و ما مهمان نواز!
سوال اساسی دوم: یک بانوی ایرانی اگر بخواهد وارد ورزشگاه شود و فوتبال را از نزدیک ببیند بایستی چی کار کند؟!
پاسخ احتمالی اول: اول برود کره! بعد زبان کره ای بیاموزد! و بعد خودش را یک بانوی کره ای جا بزند و وارد استادیوم شود!
پاسخ احتمالی دوم: استادیوم میآن چی کار؟! مگه تلویزیون چش هست؟! از همون تلویزیون ببینن خب!
پاسخ احتمالی سوم: برود فوتبال بانوان ببیند!
پاسخ احتمالی چهارم: برود مهمان شود!
سوال اساسی سوم: با توجه به اینکه عباسی (وزیر ورزش و جوانان) در مورد تذکر نماینده مردم تهران درباره عدم رعایت شئونات بانوان کره ای در ورزشگاه آزادی گفت: "حضور بانوان کره ای دست ما نبود و آنها مهمان بودند." کلاً کدام نظریه صحیح است؟!
نظریه اول: شانس آوردیم این بازی در تابستان و اوج گرمای هوا برگزار نشد!
نظریه دوم: خوب شد با کره بازی داشتیم و این مهمان ها کره ای بودند، اگر با یک تیم اروپایی بازی داشتیم معلوم نبود این مهمان ها از مهمان نوازی ما چه سواستفاده هایی که نمی کردند!
نظریه سوم: آقای عباسی کلاً خیلی مهمان نواز هستند و پیش از این هر وقت میهمان به منزلشان می آمده و بچه میهمان اقدام به شکستن تلویزیون و ... می کرده هیچی نمی گفتند! چون "آنها مهمان بودند!"؛ همه ی ما بایستی مهمان نوازی را از ایشان بیاموزیم!
نظریه چهارم: میهمان هر کاری دلش بخواهد می تواند انجام دهد!
~ طوفان / آلبوم: بله بله / ترانه: دنیا ~
دنیا تو دنیایی نگفتیم برامون زندون باش
ما از تو دلتنگیم با ما بیش از این مهربون باش
چشما اشک آلود رو لب ها خنده
میکشه ما رو غم آینده آه آینده
دنیا در آغوشت ما یک قطره از یک دریاییم
دنیا خسته ایم ما فقط آرامش را میخواهیم
بار غم سنگینه دلامون غمگینه
از تو یک محبت برامون تسکینه
برای دانلود آهنگ دنیا لطفاً کلیک کنید
محسن یگانه / آلبوم رگ خواب / آهنگ عذاب
حالا که امید بودن تو در کنارم ، داره میمیره
منم و گریه ی ممتد نصفه شبو دوباره دلم میگیره
حالا که نیستی و بغض گلومو گرفته ، چجوری بشکنمش
بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی ، اونقده دلگیره ، که داره از غصه می میره!
عذابم میده این جای خالی، زجرم میده این خاطراتو
فکرم بی تو داغون وخسته اس ، کاش بره از یادم اون صداتو
منمو این جای خالی که بی تو هیچوقت پر نمیشه
منمو این عکس کهنه که از گریه ام دلخور نمیشه
منمو این حال و روزی که بی تو تعریفی نداره
منمو این جسم تو خالی که بی تو هی کم میاره
تا خوابتو میبینم میگم شاید وقتش رسیده
بی خوابی میشینه توی چشمام مهلت نمیده
نه!دوباره نیستی تو شعارم حرفی واسه گفتن ندارم
دوباره نیستی و بغض گلوم میگره ، بغض کم میاره
دانلود اجرای زنده آهنگ عذاب از آلبوم رگ خواب (قشم)
دانلود اجرای زنده آهنگ بخند از آلبوم حباب [آلبوم جدید] (قشم)
امروز میخوام چندتا عکس (کاریکاتور) از زنان جامعه(ی ما) براتون بذارم.
البته یه جورایی این پست تکمیل کننده پت قبلتر هست.
امیدوارم که دختران و زنان فهمیده و فرهیخته بهشون برنخوره
واسه دیدن بقیه عکسا، لطفا بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب ...دوست دختر چیست؟
دوست دختر؛ موجودی زنده و بسیار زیبا که با مشخصههای زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است:
- مانتو جین کوتاه و تنگ؛
- شلوار از این کوتاها؛
- سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد)؛
- ابروی تراشیده و تاتو شده؛
- لنز زیبایی آبی یا سبز؛
- زلف طلایی مش شده!!!
هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختره و ناموس کسی است! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید!!!
این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابانها، در کافی شاپها و پارکها به وفور یافت میشوند.
برای به دست آوردن دوست دختر به موارد زیر نیاز دارید:
- یک عدد کاغذ A4
- یک عدد خودکار
طرز تهیه: ابتدا خودکار را بر میداریم و یک عدد ۵ خیلی بزرگ روی کاغذ میرسمیم (یعنی رسم میکنیم) سپس کاغذ را 180 درجه میچرخانیم تا نوک ۵ به طرف پایین باشد، سپس یک پاره خط اوریب روی این ۵ نگون بخت مادر مردهی واژگون شده میکشیم و روی نوک بالایی پاره خط یک عدد هشت کوچک میکشیم که مثلاً تیره! سپس زیر آن مینویسیم:
به خدا تو تنها عشق منی (فقط مواظب باشد خدا نزند توی کمرتان)
حالا کار شما کامل شده آن را با یک شاخه گل صورتی تقدیم یکی از آن موجودات کنید. به احتمال زیاد اینی که کشیدید تأثیر به سزایی در تحریک احساسات و عواطف جنس لطیف دارد البته احتمال های دیگری نیز وجود دارد مانند:
- در آوردن لنگه کفش توسط جنس لطیف؛
- جویده شدن خرخره ی شما توسط جنس لطیف؛
- زنگ زدن به 110 توسط او؛
- جیغ زدن؛
- نثارکردن به روزترین فحش های خواهر مادری و...
این دیگر با شانس شما رابطه ی مستقیم دارد
این موجود زیبا بسیار احساسی بوده و پس از بدست آوردن او بسار باید مواظبش بود تا خدای نکرده احساساتش جریحه دار نشود و سعی کنید با ملایمت زیاد با او رفتار کرده تا عشق را تجربه کنید.
نیما یوشیج
زندگینامه
نیما یوشیج که نام اصلی اش علی اسفندیاری بود در سال 1276 شمسی در روستای یوش مازندران چشم به جهان گشود. پدرش ابراهیم خان نوری از راه کشاورزی و گله داری روزگار می گذرانید. ایام کودکی اش را در روستای خود به تحصیل پرداخت و از آنجا به تهران آمد تا در دبیرستان سن لویی که یک مؤسسه متعلق به هیات کاتولیک رمی بود به تحصیل ادامه دهد. در این مدرسه یکی از معلمین وی نظام وفا بود که در اثر تشویقهای او به سرودن شعر روی آورد. او زبان فرانسه را به خوبی فرا گرفت و با ادبیات اروپا آشنا شد. محمدرضا عشقی در روزنامه قرن بیستم بخشی از شعر افسانه نیما را منتشر کرد. نیما در سال 1317 شمسی جزو گروه کارکنان مجله موسیقی، مجله ماهانه وزارت فرهنگ در آمد. وی یک سلسله مقاله در این مجله نوشت و در آنها نظرات فیلسوفان را در خصوص هنر و تأثیر آثار اروپایی را در ادبیات بعضی از ممالک شرقی مورد بررسی قرار داد. او در سال 1328 ه.ش. در روابط عمومی و اداره تبلیغات وزارت فرهنگ مشغول به کار شد و بالاخره در سال 1338 شمسی در تجریش تهران دار فانی را وداع گفت.
نیما در نتیجه آشنایی با زبان فرانسه، با ادبیات اروپایی آشنا شد و ابتکار و نو آفرینی را از این رهگذر کسب کرد. او یکی از پایه های رهبری سبک نوین گردید و در این راه تلاش و سعی زیادی نمود. اشعار نخستین او با اینکه در قالب اوزان عروضی ساخته شده از مضامین نو و تخیلات شاعرانه برخوردار است که در زمان خود موجب تحولی در شعر گردید. نیما در آثار بعدی خود اوزان شعر عروضی را می شکند و شعرش را از چارچوب وزن و قافیه آزاد می سازد و راهی تازه و نو در شعر می آفریند که به سبک نیمایی مشهور می گردد.
از آثار او عبارت است از: شعر من، ماخ لولا، ناقوس، شهر صبح شهر شب، آهو و پرنده ها، دنیا خانه من است، قلم انداز، نامه های نیما به همسرش، عنکبوت، فریادهای دیگر، کندوهای شبانه، حکایات و خانواده سرباز، آب در خوابگه مورچگان، در سال 1364 مجموعه ای کامل از آثارش منتشر شد.
صبح چون روی می گشاید مهر
روی دریا سرکش و خاموش
می کشد موجهای نیلی چهر
جبه ای از طلای ناب به دوش
صبحگه سرد و تر در آن دمها
که ز دریا نسیم راست گذر
گل مریم به زیر شبنمها
شستشو می دهد بر و پیکر
صبحگه، کانزوای وقت و مکان
دلرباینده است و شوق افزاست
بر کنار جزیره های نهان
آن چنان که از گلی دسته
پیش نجوای آبها تنها
وسط سبزه خزه بسته
تنش از سبزه بیشتر زیبا
می دهد پای خود تکان، شاید
که کند خستگی ز تن بیرون
بالهای سفید بگشاید
بپرد در برابر هامون
بپرد تا بدان سوی دریا
در نشیب فضای مثل سحر
برود از جهان خیره ما
بزند در میان ظلمت پر
برود در نشیمن تاریک
با خیالی که آن مصاحب اوست
در خط روشنی چو مو باریک
بیند آن چیزها که در خور قوست
لک ابری که دور می ماند
موجهایی که می کنند صدا
وندر آنجا کسی نمی داند
که چه اشکال می شوند جدا
لیک مرغ جزیره های کبود
در همین دم که او به تنهایی
سینه خالی ز فکر بود و نبود
می کند فکرهای دریایی
نظر انداخته سوی خورشید
نظری سوی رنگهای رقیق
با تکانی به بالهای سفید
بجهیده است روی آب عمیق
بر خلاف تصور همه او
شاد و خرم به دیدن آب است
گر کسی هست یا نه ناظر تو
قو در آغوش موجها خواب است
می درخشد شبتاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من ایستاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دستها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
مانده پای ابله از راه دور
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در می گوید با خود
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند
خانه ام ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن
باد می پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من
آی نی زن، که تو را آوای نی برده است دور از ر، کجایی؟
خانه ام ابری است اما
ابر بارانش گرفته است
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من رو به آفتابم
می برم در ساحت ذریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره، نی زن که دایم می نوازد نی، در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش
فصل قبل (12-2011) لیگ انگلیس، یکی از بهترین فصلهای رابین فن پرسی بود و با اینکه آرسنال، ضعیفترین آرسنال چند دهه اخیر بود اما با گلهای رابین فنپرسی تونست با کسب رتبه سوم به صورت مستقیم به لیگ قهرمانان اروپا بره.
تو اون فصل رابین هم تونست عنوان بهترین فوتبالیست سال لیگ انگلیس رو از آن خودش کنه و هم چنین بهترین فوتبالیست لیگ از نظر منتقدان، روزنامهنگاران و نویسندگان و اینکه جایزه بهترین گلزن لیگ با 30 گل زده.
رابین که میدید سالهای آخر فوتبالیش رو سپری میکنه (البته حرفهای) تصمیم گرفت تیمش رو عوض کنه و بره به تیمی که بتونه حداقل یه جام معتبر تو افتخاراتش داشته باشه.
بعد از کلی کش و قوص بالاخره رابین از آرسنال رفت و راهی رقیب گذشتههای نه چندان دور آرسنال یعنی منچستر یونایتد شد.
الان رابین فن پرسی بازیکن منچستر حساب میشه و براش آرزوی موفقیت میکنم.
چند تا عکس از رابین تو لباس منچستر گذاشتم ادامه مطلب.
هر کی دوست داشت بره و نگاشون کنه.
برای دیدن تصاویر در ادامه مطلب لطفاً اینجا را کلیک کنید.
ادامه مطلب ...امروز یکم تو دانشگاه کار داشتم واسه همین صبح زود با عجله رفتم دانشگاه.
تو محوطه دانشگاه دیدم چندتا پسر و دختر نشستن و با خیال راحت گل میگفتن و گل میشنفتن
شاید اتفاق عجیبی نباشه اما تو دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام خیلی عجیبه!
آخه به زن و شوهرها هم اجازه نمیدن کنار هم بشینن و یا قدم بزنن
بگذریم...
همین که رسیدم دم در ورودی ساختمون اداری، دیدم قفل قفل بود
اول گفتم شاید چون دیشب شب احیا بوده، به کارمندا این اجازه رو دادن ساعت 10 به بعد بیان
اما من خیلی کار داشتم و نمیتونستم تا ساعت 10 وایسم؛ واسه همین دوباره برگشتم ولی این بار یه چیز عجیبتر دیدم...
همین که چشمم بهش خورد همه چیز رو تا آخر رفتم.
کارمندای محترم دانشگاه رفتن خونه استراحت کنن. طفلکیا تو این گرما و زبون روزه نمیتونن بیان سر کار آخه...