مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...
مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...

نگاه اول...!

هر کسی تو گوش دادن آهنـــــگ های مورد علاقه اش یه صلیقه ای داره، کاریش هم نمیشه کرد، اما همه می دونن این صلیقه ها به مرور زمان عوض میشن، قابل انکار هم نیست. می گین نه یه نگاه بندازین به 10 - 15 سال پیش ببینید چی گوش دادین!؟
خب آره، آهنگای اون موقع خیلی با آهنگای الان فرق می کنن، اما ما به آهنگ های جدید عادت کردیم! بدون اینکه خودمون هم متوجه بشیم صلیقه مون عوض شده
اما یه سری آهنگ ها هستن که خاطره انگیزن و نمیشه به سادگی ازشون گذشت، حتی اگه نخواییم.
خب...
من قدیما خیلی آهنگ نگاه اول رو گوش می دادم تو این چند روز خیلی هوسش رو کرده بودم اما هرچی هاردم رو زیر رو کردم نتونستم پیداش کنم، آخرش هم تو آهنگای سوزان روشن بود آخه آلبومش رو مشترک با خانم سوزان روشن اجرا کرده بود
گذاشتم شاید شما هم ازش خوشتون بیاد، هرچند که مطمئنم صلیقه شماها با من فرق کنه

این عکس همینجوری گذاشتم، یه حس خاصی بهم می ده! نمی تونم حسشو بگم، یعنی تو کلمات نمی گنجه، اما گذاشتمش



-------- سیاوش شمس / آلبوم دیدار / نگاه اول / 1375 --------

همه پنجره ها رو وا کن، بگو به اون که اون بالاست
همه وجود و روح و قلبم، توی دام یک نگاست
همون نگاه که من یه عمر تو رویاهام میدیدم
ترانه ها و قصه هاشو از عاشقا میشنیدم
نگاه اول سوزوندی تمومِ سر تا پای وجودم
انگار که من تا به امروز خواب بودمو عاشق نبودم

حالا از آسمون و ماه به خدا عاشق ترم
به امید با تو بودن از اوج شب میگذرم
شیشه ی عمر قصه هامو با عشق تو میشکنم

همه پنجره ها رو وا کن، بوسه بزن به خورشید
بگو به اونکه رو وجودم تو رو نقاشی کشید
تویی که غنچه ی نگات، ساده و بچه گونست
چرا باز سایه بون برای من ِ بی آشیونست
Siavash Sham \ Didar Album \ Negah Aval

خداحافظی...

پریشب پسرداییم زنگ زد و گفت که امشب فوتبال داریم و حتماً باید بیایی ولی نباید به کسی بگی

منم رفتم و دیدم که بازی دوستانه نبود و مسابقه نیمه رسمی بود، واسه این گفته بودن به کسی نگو تا بازیکنای ضعیفترمون نیان.

ما 5+1 نفر بودیم که من به خاطر اضافه وزنم (90+) دروازه بان بودم و بقیه بازیکنا همشون مهاجم بودن!

خلاصه بازی ما شده بود یه چیزایی تو مایه های مدیریت به سبک ایرانی که تو وبلاگم موجوده!

آخرش هم با 8 گل اختلاف باختیم چون پستی به عنوان بازیکن وسط و مدافع تو تیم ما وجود نداشت!

البته ما یه فرق اساسی با این قضیه مدیریت به سبک ایرانی داشتیم، اونم اینکه خودمون با خودمون مشکل داشتیم و همش سر هم داد می زدیم!

صبحش (ساعت 10 قبل از ظهر) که از خواب بیدار شدم دیدم حاجیه خانوم پیراهن ورزشیم رو داغون کرده بود، نمیدونم تو ماشین لباسشویی چی گذاشته بود که مارک و شماره هاش سوخته بود... بگذریم، با این اوضاع فکر کردم بهتره برم سرکار (آخه قرار نبود برم سر کار) همین که رفتم لباسام رو بپوشم یه چیزی نظرم رو جلب کرد. یه یادداشت! حاجیه خانوم می خواستن برن مراسم عروسی!

تنها سرنخ علت خراب کردن پیراهن ورزشیم پیدا شد! اما جرأت اعــتراض نداشتم چون می دونستم سـ..ــرکوب میشم

خلاصه اوضاع یه جورایی پیش می رفت که من دیگه نرم فوتبال، آخه بعدش بهم گفتن دیگه نریم (آخه با این وضع، نریم بهتره) تا دیگه ضایع نشیم!

خلاصه موقتاً من از دنیای فوتبال خداحافظی کردم

اینم همون سرنخیه که گفتم


اجاره نشین ها...

نمیدونم چرا بعضی ها اینهمه غر میزنند که کرایه خونه ها گرون شده. شما بگید... گرونیه؟!  




حالا گیریم یکم هم در اثر شایعه پراکنی بعضیها گرون شده باشه، پس تسهیلات بانکی رو واسه چی گذاشتن؟




خوب قد پولتون جا گیر میاد دیگه...تو خیابون که نمیمونید.   




حالا اتاق هم که نداشت...دلتون باید بزرگ باشه 




کرایش هم که اونقدرها زیاد نیست..کار کنید جور میشه. 



بریز و بپاشم دیگه باید یاد بگیرید بگذارید کنار...کمی صرفه جویی کنید. 




یکم بیشتر...




یکم دیگه...




آهااااااا...دیدید گفتم مشکلی نیست




اصلا واسه چی قیافه بدبخت بیچاره ها رو به خودتون گرفتید؟ دیدید که کرایه هم براحتی جور شد.  

 دیگه چی میگین؟



---- سیاوش قمیشی / آلبوم فرنگیس / فرنگیس / 1356 ----

 

دلدار

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات

هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد


----------------- شهرام زندی / قلب طلایی / دلدار ---------------

برای دانلود لطفا کلیک کنید

Page Download


بزم خیال

تادل بیدارمن،
شد آشنای نیمه شب
خاطری، چون صبح دارم،
از صفای نیمه شب
در دل شب، دامن دولت به دست آورد، مرا
گنج گوهر یافتم، از گریه های نیمه شب
امشب، منم و بزم خیالم، من و دنیای ملالم
غم شیرین تورا بستایم ای زیبا شب شورانگیز رویا
هستی، شده تصویری ز رویا، عطش دل مانده برجا
مژه برهم بگذارم، ره رویا بسپارم، برود از تن قرارم
می روم، تا کشور خواب، می زنم پر، مست و بی تاب
در فضای بیکران می پرم نرم و سبک سرشار رویا
در شب خاموش من، درد هم آغوش من برخیزد ازجا
سوختم از آتش غم در تب رویای تو
ای تپیده دل، به یادت هر زمان، شیدای تو
جاودان باش ای غمت در قلب شب پندار من
ای فکنده درسکوتم، یاد تو غوغای تو
افسوس، گل امیدم تو بودی، دل تنهایم ربودی
به جدایی دل دادی، نکنی از من یادی، غم خود بر من نهادی
هستی، شده تصویری ز رویا، عطش دل مانده برجا
غم این تنها بودن، چو تبی می سوزد تن، شب من تنها تر از من
در نگاهم، تا نشینی نقش رویا، آفرینی
روی بال یاد تو، میروم تا آسمان، آزاد و شیدا
ای شب تاریک من، با غم من خو بگیر آرام و تنها



این یکی از قشنگترین ترانه های مرحوم محمد نوری، صدای ماندگار ایران می باشد.
اغلب ترانه های مرحوم نوری به سبک کلاسیک بوده و این یکی هم از این قائده مستثنی نیست.

 -------------------- دانلود ورژن اصلی و کامل --------------------

محمد نوری

بزم خیال
آلبوم شکوفه های خاطرات
اندازه فایل: 9.52 مگابایت
مدت:  10:09 دقیقه

 

Download

قرعه کشی الاغ مرده!


چاک از یک مزرعه ‌دار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار. قرار شد که مزرعه‌ دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعه ‌دار سراغ چاک آمد و گفت: «متأسفم جوون! خبر بدی برات دارم. الاغه مُرد»

چاک جواب داد: «ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده»
مزرعه ‌دار گفت: «نمی ‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم»
چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده»
مزرعه ‌دار گفت: «می ‌خوای باهاش چی کار کنی؟»
چاک گفت: «می‌ خوام باهاش قرعه ‌کشی برگزار کنم»
مزرعه‌ دار گفت: «نمی ‌شه که یه الاغ مرده رو به قرعه ‌کشی گذاشت!»
چاک گفت: «معلومه که می ‌تونم. حالا ببین. فقط به کسی نمی‌ گم که الاغ مرده است»
یک ماه بعد مزرعه ‌دار چاک رو دید و پرسید:« از اون الاغ مرده چه خبر؟»
چاک گفت: «به قرعه ‌کشی گذاشتمش. ۵۰۰ تا بلیت ۲ دلاری فروختم و ۸۹۸ دلار سود کردم»
مزرعه ‌دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم»

مگسی را کشتم

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم

مرحوم حسین پناهی

علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد!


بالاخره بعد از مدت ها تحقیق علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد !!!
1. در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند.
2. حداقل ۵۰ روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین ۲۶۳ روز دیگر باقی میماند.
3. در هر روز ۸ ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا” ۱۲۲ روز میشود. بنابراین ۱۴۱ روز باقی میماند.
4. اما سلامتی جسم و روح روزانه ۱ ساعت تفریح را می طلبد که جمعا” ۱۵ روز میشود. پس ۱۲۶ در روز باقی میماند.
5. طبیعتا” ۲ ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل ۳۰ روز می شود. پس ۹۶ روز باقی میماند.
6. ۱ ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعی است. این خود ۱۵ روز است. پس ۸۱ روز باقی میماند.
7. روزهای امتحان ۳۵ روز از سال را به خود اختصاص می دهند. پس ۴۶ روز باقی میماند.
8. تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم ۳۰ روز در سال هستند. پس ۱۶ روز باقی میماند.
9. در سال شما ۱۰ روز را به بازی می گذرانید. پس ۶ روز باقی میماند.
10. در سال حداقل ۳ روز به بیماری طی میشود و ۳ روز دیگر باقی است.
11. سینما رفتن و سایر امور شخصی هم ۲ روز را در بر می گیرند. پس ۱ روز باقی میماند.

12. ۱روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟


نتیجه ی اخلاقی: پس یک دانشجوی نرمال نمیتواند درس بخواند

شاید برای این یکی فرق کنه!

مردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم می‌زد. مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم می‌شود و چیزی را از روی زمین بر می‌دارد و توی اقیانوس پرت می‌کند. نزدیک تر می شود، می‌بیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می افتد در آب می‌اندازد.

* صبح بخیر رفیق، خیلی دلم می خواهد بدانم چه می کنی؟
** این صدفها را در داخل اقیانوس می اندازم. الآن موقع مد دریاست و این صدف ها را به ساحل دریا آورده و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.
* دوست من! حرف تو را می فهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد. تو که نمی‌توانی آنها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست. نمی بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند؟
** مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت:
"برای این یکی اوضاع فرق کرد."

منبع: http://pinkdoll.blogsky.com

اصلاح پست پانزدهم من ...

همون طوری که می دونید، این روزا هوا، هوای ماه مهر و رفتن به مدرسه است!

من خودم به شخصه عاشق این روزا بودم و هستم

تو این دفتر انشا، یه مطلب نوشته بودم که در مورد همین روزا بود، البته به زبان طنز و کاریکاتور! اما چون من چند سالی به این بلاگ سر نزده بودم، تمام عکساش فیـ.لتر شده بودند.

واسه همین طبق قولی که به بعضی از دوستام داده بودم، سعی می کنم بیشتر مطالب از دست رفته رو برگردونم تا یه تجدید خاطراتی شده باشه. خودم که خیلی از این پست خوشم می اومد، امیدوارم شما ها هم خوشتون بیاد.


برای مشاهد پست پانزدهم من ... (روزهای مدرسه) کلیک کنید